حق گویی

لغت نامه دهخدا

حق گویی. [ ح َ ] ( حامص مرکب ) چگونگی حق گوی :
وفاداری و حق گویی نه کار هر کسی باشد
غلام آصف ثانی جلال الحق والدینم.حافظ.

فرهنگ فارسی

چگونگی حق گوی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ورق فال ورق فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال میلادی فال میلادی