حد و حصر

لغت نامه دهخدا

حد و حصر. [ ح َدْ دُ ح َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حد و مر. حد و حساب. رجوع به حد بمعنی اندازه شود :
فرمانبرش بدند همه سیدان عصر
افزون بدی جلالت قدرش ز حد و حصر.منوچهری.

فرهنگ فارسی

حد و حساب
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم