جنز

لغت نامه دهخدا

جنز. [ ج َ ] ( ع اِ ) خانه گلین وکوچک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ).
جنز. [ ج َ ] ( ع مص ) گرد آوردن. || پوشیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || جُنِزَ جنزاً ( مجهول )؛ مردن و در جنازه قرار داده شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

گرد آوردن یا پوشیدن یا جنز مردن و در جنازه قرار داده شدن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم