لغت نامه دهخدا
جای جائی بچه تابان چون زهره و ماه
بچه سرخ چو خون و بچه زرد چو کاه.منوچهری. || پی درپی. متوالیاً. بدفعات :
باز گفت این سخن خطا گفتم
جای جای آفرین چرا گفتم.نظامی.در بخشهای جدا از هم :
بر سرت جای جای موی سپید
نه ز غدر سپهر کین توز است.خاقانی. || بجای ِ. در مقام ِ. در عوض ِ :
گلبن چو برج جوزا گشتست ، گل بر او
بشکفت ، جای جای سماک و عوا شده ست.ناصرخسرو.