جاور

لغت نامه دهخدا

جاور. [ ] ( اِخ ) قریه ای است از قرای زنجان رود خمسه خالصه وتیول مظفرالملک میباشد. هوایش گرمسیر و محصولش هم دیمی و هم آبی از رودخانه زنجان رود مشروب میشود. صیفی کاری هم در آن مینمایند. ( مرآت البلدان ج 4 ص 131 ).
جاور. [ وَ ] ( اِ ) بمعنی حال باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). ( انجمن آرا ). چنانکه اگر گویند: «چه جاور داری ؟» مراد آن باشد که چه حال داری ؟. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). || بمعنی خداوند جا و مکان نیز آمده است. ( آنندراج )( انجمن آرا ). جمع جاوران. ( آنندراج ) ( انجمن آرا ).

فرهنگ فارسی

صاحب جاومکان، حال وچگونگی
حال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم