جان بخشیدن

لغت نامه دهخدا

جان بخشیدن. [ ب َ دَ ] ( مص مرکب ) جان دادن. زنده کردن. زنده ساختن :
نفحه ای آمد شما را دید و رفت
هر که را میخواست جان بخشید و رفت.مولوی.آنکه جان بخشید و روزی داد و چندین لطف کرد
هم ببخشاید چو مشتی استخوان بیند رمیم.سعدی.

فرهنگ فارسی

جان دادن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم