تیزابی

لغت نامه دهخدا

تیزابی. ( ص نسبی ) منسوب به تیزاب. تیزاب زده.
- سبزه تیزابی ؛ قسمی کشمش سبز. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). کشمش تیزابی.
- طلای تیزآبی ؛ طلای بی غش یا بسیار کم غش.
- کشمش تیزابی ؛ کشمشی که بطور مصنوعی و به کمک مواد شیمیائی آن را سبزرنگ سازند و از انواع سبزه نامرغوب است.
- نقره تیزآبی ؛ مانند طلای تیزآبی. نقره بی غش یا بسیار کم غش است.

فرهنگ فارسی

منسوب به تیزاب تیزاب زده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ارمنی فال ارمنی فال انبیا فال انبیا فال ورق فال ورق