تکلی

لغت نامه دهخدا

تکلی. [ ت َ ک َل ْ لی ] ( ع مص ) به آخر صفوف بایستادن در حرب. ( تاج المصادر بیهقی ). در صف پسین جنگ ایستادن و گویند این مقلوب تکیل است. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تکیل شود.
تکلی ٔ. [ ت َ ءْ ] ( ع مص ) بیعانه گرفتن. || به کرانه رسانیدن کشتی و بستن کشتی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || بازداشتن کسی بر کناره دریا. ( تاج المصادر بیهقی ). بند کردن و بازداشتن. || بجایی آمدن که باد کم گذرد. || پیش آمدن. || نگریستن ، یقال کلاء فیه ؛ ای نظر فیه متأملاً. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سلف دادن در طعام. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تکلئة شود.

فرهنگ فارسی

به آخر صفوف بایستادن در حرب

دانشنامه عمومی

سغدیان ( پیش تر با نام تَکِلی شناخته می شد ) ، جماعت و شهرکی در شمال غربی تاجیکستان است که در ناحیهٔ مست شاه ولایت سغد قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۳٬۹۵۶ نفر است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال فنجان فال فنجان