تعطی

لغت نامه دهخدا

تعطی. [ ت َ ع َطْ طی ] ( ع مص ) عطا خواستن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مرتکب کاری گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). مرتکب کاری شدن و فرورفتن در آن. ( از اقرب الموارد ). || آغاز نمودن کار زشت و ذلت را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شتافتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

عطا خواستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال راز فال راز فال ورق فال ورق فال احساس فال احساس