تعریس

لغت نامه دهخدا

تعریس. [ ت َ ] ( ع مص ) تعویه. ( تاج المصادر بیهقی ). در آخر شب فرود آمدن ، هذا اکثر بخلاف اعراس. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). || ستون قرار دادن خانه را. ( از اقرب الموارد ).
تعریس. [ ت َ ] ( اِخ ) لیلةالتعریس ؛ شبی که آن حضرت در آن بخواب رفتند. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اللیلةالتی نام فیها الرسول. ( اقرب الموارد ) :
مصطفی بیخویش شد زان خوب صوت
شد نمازش از شب تعریس فوت.مولوی.

فرهنگ عمید

فرود آمدن کاروان در محلی که پس از اندکی استراحت حرکت کنند.

فرهنگ فارسی

شبی که آن حضرت در آن بخواب رفتند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعریس یعنی فرود آمدن مسافر در آخر شب برای خواب و استراحت. از آن به مناسبت در باب حج یاد شده است. تعریس در جاده و راهها مکروه است.
۱. ↑ مجمع البحرین ج۳، ص۱۵۱.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۵۲۹.
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم