بیوع

لغت نامه دهخدا

بیوع. [ ب ُ ] ( از ع ، اِ ) ج ِ بیع. ( این جمع در فرهنگهای معتبر عربی دیده نشد ) :
در بیوع آن کن تو از خوف غرار
کز رسول آموخت سه روز اختیار.مولوی.و رجوع به بیع شود.
بیوع. [ ب َ ] ( ع ص ) رجل بیوع و بیع؛ نیک فروشنده. ( لسان العرب ). رجوع به بیع شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال لنورماند فال لنورماند فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت