بیخ گوشی

لغت نامه دهخدا

بیخ گوشی. [ خ ِ ] ( ص نسبی ) نجوی. آهسته سخن گفتن چنانکه دیگری نشنود.
- بیخ گوشی حرف زدن ؛ بیخ گوشی صحبت کردن. بیخ گوشی گفتن. و رجوع به ترکیبات بیخ ذیل بیخ شود.

فرهنگ فارسی

نجوی ٠ آهسته سخن گفتن ٠ چنانکه دیگری نشنود ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم