بی کردار

لغت نامه دهخدا

بی کردار. [ ک ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + کردار ) که کردار ندارد. بی عمل :
وگر گفتار بی کردار داری
چو زراندود دیناری بدیدار.ناصرخسرو.|| دشنامی است لوطیان را. آنکه به اعمال خیر و جوانمردانه نگراید. ( از یادداشت مؤلف ). بدکردار. نادرست. غیرقابل اعتماد. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده ).

فرهنگ فارسی

که کردار ندارد . بی عمل .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم