بی مقدار

لغت نامه دهخدا

بی مقدار. [ م ِ ] ( ص مرکب ) ( از: بی + مقدار ) بی وقار و سبکسر. ( آنندراج ). بی قدر و بی رتبه. بدون شرف و اعتبار. بدون قدرت. بی مایه و فقیر. ( ناظم الاطباء ) :
نیاید آن نفع از ماه کآید از خورشید
اگرچه منفعت ماه نیز بی مقدار.بوحنیفه اسکافی.اگر خوارست و بی مقدار یمگان
مرا اینجا بسی عز است و مقدار.ناصرخسرو.و آن لبان کز وی برشگ آید عقیق آبدار
چون سفال بیهده بی آب و بی مقدار شد.سوزنی.و رجوع به مقدار شود.

فرهنگ فارسی

بی وقار و سبکسر . بی قدر و بی رتبه . بدون شرف و اعتبار . بدون قدرت . بی مایه و فقیر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم