لغت نامه دهخدا
بیک مدحت او هم دهانش بیا کند
به یاقوت وبیجاده بهرمانی.منوچهری.شنیدم که ریگ سیه را بگیتی
نکرده ست کس حمری بهرمانی.منوچهری.چو پیروزه گشته ست غمکش دل من
ز هجران آن دو لب بهرمانی.بهرامی.سرشک حسودت پراکنده بر رخ
چو برخاک بیجاده بهرمانی.امامی هروی.افضل یواقیت یاقوت احمر است و احمر را انواع بسیار است بهتر از همه بهرمانی است. ( خواجه نصیرالدین طوسی ).