بعله

لغت نامه دهخدا

( بعلة ) بعلة. [ ب َ ع ِ ل َ ] ( ع اِ ) زنی که خود را به لباس آراستن نداند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). زنی که آرایش به لباس را نداند و لباس نازیبا پوشد. ( ناظم الاطباء ).
بعلة. [ ب َ ل َ ] ( ع اِ ) زن مرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مؤنث بَعل. و رجوع به بعل شود.
بعلة. [ ب َ ع َ ل َ ] ( ع ص ) متحیر و ترسان گشته از چاره کار. ( منتهی الارب ). مؤنث بَعِل ، یعنی زنی که در چاره ٔکار متحیر و ترسان باشد. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بله بلی آری .
متحیر و ترسان گشته از چار. کار ٠ مونث بعل یعنی زنیکه در چار. کار متحیر و ترسان باشد ٠
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم