بازی دوست

لغت نامه دهخدا

بازی دوست. ( ص مرکب ) دوستدار بازی. آنکه به لهو و بازی دل بسته باشد : و کماری بازی دوست بود و شکار و عیش کردن. ( مجمل التواریخ و القصص ص 99 ).

فرهنگ فارسی

دوست دار بازی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال نخود فال نخود فال جذب فال جذب فال تاروت فال تاروت