ابن العنب

لغت نامه دهخدا

ابن العنب. [ اِ نُل ْ ع ِ ن َ ]( ع اِ مرکب ) می. باده. شراب. بنت العنب. دختر رَز.

فرهنگ فارسی

شراب دختر رز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال تاروت فال تاروت