ابوالثناء

لغت نامه دهخدا

ابوالثناء. [ اَ بُث ْ ث َ ] ( اِخ ) شمس الدین محمودبن ابی القاسم عبدالرحمن بن احمدبن محمدبن ابی بکر اصفهانی. مولد او674 هَ. ق. در اصفهان و هم بدانجا به تحصیل علوم وفنون پرداخت و در علوم عربیت ماهر گردید و سپس به دمشق شد و در آنجا ابن تیمیه او را بدید و مرتبت او در علم بشناخت و در تعظیم او مبالغت کرد و پیوسته در جامع اموی بتلاوت و یا تدریس طلاب میپرداخت و پس از ابن زملکانی مدرسی مدرسه رواحیه داشت و سپس بقاهره شدو قوصون در قرافه برای او خانقاهی کرد و او شیخ آن خانقاه بود. اسنوی گوید وی در علوم عقلیه بارع بود واهل صلاح را دوست میداشت با اعتقاد صحیح و غیرمتکلف در معاش و قانع در اکل و او را کتب بسیار است از جمله : تفسیری بزرگ و شرح کافیه ابن حاجب و شرح مختصر ابن حاجب در اصول و شرح تجریدالکلام و شرح منهاج بیضاوی و شرح طوالع بیضاوی و شرح بدیع ابن ساعاتی و رساله ای در عروض و غیر آن و چون حکما و اصولیین متأخر «اصفهانی » مطلق گویند مراد ابوالثنا صاحب ترجمه است.
ابوالثناء. [ اَ بُث ْ ث َ ] ( اِخ ) کنیت محمودبن مسعودبن المصلح الشیرازی ، معروف بملا قطب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم