اذا. [ اِ ] ( ع حرف ربط ) چون. وقتی. ( غیاث اللغات ). || پس. ( غیاث اللغات ). و تکون للمفاجاةو لغیرها. ( منتهی الارب ). ناگاه. ( غیاث اللغات ). || و قد تکون زائدة نحو: حتی اذا اتوا علی وادی النمل ( قرآن 18/27 )؛ ای حتی اتوا. ( منتهی الارب ). ( اذاً ) اذاً. [ اِ ذَن ْ ] ( ع ق ) فاذاً. آنگاه : ام لهم نصیب من الملک فاذاً لایؤتون الناس نقیراً. ( قرآن 53/4 )؛ نه که مر ایشان راست بهره از پادشاهی دنیا که آنگاه ندادند مردم را مقدار پشت خرما. ( تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 774 ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) رنجه کردن . ۲ - ( مصدر ) رنجه شدن . ۳ - ( اسم ) رنجش . چون وقتی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی إِذَا: زمانیکه- ناگهان (مانند:فَإِذَا هُم مُّظْلِمُونَ :پس به ناگاه در تاریکی قرار گرفتند) معنی إِذاً: دراین صورت معنی أَزّاً: جنبانیدن-تحریک معنی عِزّاً: نیرو و شوکت و آسیبناپذیری(در اصل کلمه عزت به معنای نایابی است ، وقتی میگویند فلان چیز عزیز الوجود است ، معنایش این است که به آسانی نمیتوان بدان دست یافت ، و عزیز قوم به معنای کسی است که شکست دادنش و غلبه کردن بر او آسان نباشد ، بخلاف سایر افراد قوم ،... معنی تَلْقَفُ: بلعید (چون بعد از إذا آمده گذشته معنی شد) معنی تُلِیَتْ: تلاوت می شود(به دلیل" إذا "زمانش فرق کرده) معنی تَنفُخُ: می دمیدی (به دلیل "إذا" زمانش عوض شده ) معنی حَضَرَ: حاضر شد - فرا رسید (در جمله"حَتَّیٰ إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ ﭐلْمَوْتُ") معنی هَوَیٰ: افتاد (وَﭐلنَّجْمِ إِذَا هَوَیٰ :سوگند به ستاره هنگامی که [برای غروب کردن درکرانه افق] افتد) معنی سَلَّمْتُم: تسلیم کردید (در عبارت "إِذَا سَلَّمْتُم مَّا ءَاتَیْتُم بِـﭑلْمَعْرُوفِ "یعنی آن مزدی را که باید بدهید به طور شایسته و متعارف بپردازید) معنی مُدَّتْ: گسترده شود - کشیده شود(درعبارت "و اذا الأرض مدت " ظاهرا منظور از کشیده شدن زمین گشاد شدن آن است ) معنی مَا کَانَ لِـ: سزاوار نیست که (مثل عبارت "وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی ﭐللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ ﭐلْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ") معنی مَمَاتِ: مرگ (عبارت "إِذاً لَّأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ ﭐلْحَیَاةِ وَضِعْفَ ﭐلْمَمَاتِ " یعنی :در آن صورت دو برابر در دنیا و دو برابر در آخرت عذاب به تو میچشاندیم) تکرار در قرآن: ۴۵۴(بار)