دانشنامه اسلامی
ریشه کلمه:
درک (۱۲ بار)ه (۳۵۷۶ بار)
(بر وزن فرس)رسیدن و. ادراک به معنی رسیدن به چیزی است (قاموس) تا چون غرق به او رسید گفت ایمان آوردم. بر آفتاب نیست که به ماه برسد. ادراک لازم نیز آمده است مثل «ادراک الصبیّ»یعنی بچه بالغ شد ولی موارد استعمال آن در قرآن همه متعدی است. درک (بر وزن فرس و فلس) به معنی رحمت و آخرین قعر است مثل ته دریا (قاموس - اقرب) یعنی منافقین در پائینترین ته آتش هستند. راغب میگوید: درک مانند درج است لیکن درج به اعتبار صعود و درک به اعتبار پائینی گفته میشود از همین جا است که گفتهاند: درجات بهشت و در کات آتش. * درک بر وزن فرس به معنی زحمت است چنانکه گذشت یعنی: در دریا راه خشکی برای آنها بزن و آماده کن از زحمت دریا و راه رفتن در آن نخواهی ترسید و از رسیدن فرعون بیمی نخواهند داشت ممکن است مراد از درک رسیدن فرعون باشد و از «وَ لا تَخشی» خوف گذشتن از دریا. یعنی ای موسی در دریا راهی بزن و نترس از رسیدن فرعون و بیم نکن از ورود به دریا. نا گفته نماند زحمت را از آن درک گفتهاند که شخص را درک میکند و به او لاحق میشود. تدارک: به معنی تلاحق و رسیدن به یکدیگر است گویند «تدارک القوم» یعنی آخر آنها به اوّلشان رسید (اقرب) راغب گفته: اغلب استعمال آن دریای و نعمت است مثل . ناگفته نماند: تفاعل گاهی به معنی مجرّد میآید مثل «فَتَعالَی اللّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ» به نظر میآید که در آیه شریفه نیز به معنی مجرد باشد یعنی اگر نعمتی از جانب خدا او را درک نمیکرد، ملامت شده به بیابان انداخته میشد. * . «اِدَّارَکُوا» در اصل تدارکو است تاء در دال ادغام شده و برای حذر از ابتداء به ساکن همزه وصل آمده است یعنی: چون همه در آنجا به یکدیگر رسیدند و آخریها به اوّلیها لاحق شدند، آخریها درباره اوّلیها گویند: خدایا اینها ما را گمراه کردند. علمشان درباره آخرت قطع شده. در المیزان میگوید: تدارک آن است که اجزاء شیء پشت سر هم آیند تا چیزی از آنها باقی نماند و معنی «تدارک علمهم فی الاخرة» آن است که علم خویش را در غیر آخرت صرف کردهاند و برای درک آخرت علمی نمانده است نظیر قول خدا: بگذر از آنانکه از ذکر مااعراض کرده جز زندگی دنیا اراده ننمودهاند این است که درک آنها از علم (و فقط دنیا را درک میکنند) «ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ». و درباره تکرار «بل» گفته است «بَلِ ادّارَکَ عِلْمُهُمْ فی الْآخِرَةِ» یعنی درباره آن علم ندارند گو.ی به گوششان نرسیده است «بَلْ هُمْ شَکِّ مِنْها» یعنی خبر آن را شنیدهاند لیکن شک کرده و یقین ننموده اند «بَلْ هُمْ مِنْها عَمُونَ» یعنی عدم اعتقاد آنها از خودشان نیست بلکه خدا کورشان کرده است. نا کفته نماند با ملاحظه آیات قبلی باید گفت مراد از «ادّراک» تکامل اسباب علم ایت یعنی: بلکه اسباب دانش آنها درباره آخرت کامل است ولی توجّه به آنها نکرده و در شکّ اند، نه بلکه از دیدن آخرت کوراند که توجّهی به اسباب علم آن ندارند. بعضیها گفتهاند: علم آنها در آخرت به یکدیگر رسد و به آخرت یقین پیدا میکنند. ولی این خلاف ظاهر است .