باربدی

لغت نامه دهخدا

باربدی. [ ب َ ] ( ص نسبی ) منسوب به باربد یا آهنگ منسوب به وی :
سرکش بر پشت رود باربدی زد سرود
وز می سوری درود سوی بنفشه رسید.کسائی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به باربد آهنگ ساخت. باربد .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم