باد در کف

لغت نامه دهخدا

باددرکف. [ دَرْ ک َ ] ( ص مرکب ) کنایه از بی ماحصل و تهی دست و مفلس باشد. ( برهان ). کنایه از مفلس و هرزه کار باشد و با لفظ شدن و بودن مستعمل است. ( از آنندراج ). کنایه از کسی باشد که تهی دست بوده یا کار بیحاصل کند. ( انجمن آرا ).
- باد در کف... بودن ؛ بیحاصل بودن :
باد از آن در کف آبست بزندان حباب
که بعهد تو بر ابکار چمن پرده در است.سلمان ( از شرفنامه منیری ).

فرهنگ فارسی

کنایه از بی ما حصل بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال قهوه فال قهوه فال ماهجونگ فال ماهجونگ