اوف. ( اِ صوت ) علامت اظهار درد است خاصه در سوختگی و خلیدن خار یا سوزن و امثال آن بر تن. ( یادداشت مؤلف ). اُخ. اُف. اوف. [ اَ ] ( ع مص ) آفت رسیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مصادر زوزنی ). زحمت و آفت رسیدن. ( آنندراج ).
فرهنگ فارسی
ادات تفجع (بهنگام درد و رنج گویند ). آفت رسیدن
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی أُوفِ: تا وفا کنم معنی أَوْفِ: کامل بده ریشه کلمه: وفی (۶۶ بار)