اواه

لغت نامه دهخدا

( آواه ) آواه. ( صوت ) آوَه ! آوخ !
اواه. [ اَ] ( اِ ) آواه و انعکاس آواز و صدا. ( ناظم الاطباء ).
اواه. [ اَوْ وا ] ( ع ص ) بسیارآوه کننده از ترس خدای. ( ترجمان علامه جرجانی ، ترتیب عادل ). آنکه آه بسیار کند. ( از مهذب الاسماء ). دعاخواننده بزاری و مؤمن و نرم دل و آه کننده و کسی که بزبان حاجت ندارد و هرچه کند بدل کند. ( از آنندراج ) ( غیاث اللغات ). مرد با یقین و نرم دل و بسیاردعا و زاری کننده از بیم خدای عزوجل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، اواهون. ( از مهذب الاسماء ). || فقیه ومؤمن بزبان حبشه. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
اواه. [ اَ وْ وا ] ( اِخ ) لقب حضرت ابراهیم خلیل :
باد آهی کابر اشک چشم راند
مر خلیلی را بدان اواه خواند.مولوی.

فرهنگ فارسی

( آواه ) آوه . آوخ .
( صفت ) ۱ - بسیار آوه کننده از ترس خدای . ۲ - آه گوینده آه گوی .
لقب حضرت ابراهیم خلیل

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَوَّاهٌ: بسیار ناله کننده
ریشه کلمه:
اوه (۲ بار)
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال شمع فال شمع