اندیشه سوز

لغت نامه دهخدا

اندیشه سوز. [ اَ ش َ / ش ِ ] ( نف مرکب ) آنکه اندیشه را ازبین ببرد. آنچه فکر و عقل را زایل کند :
سکندر بآهستگی یک دو روز
گذشت از سرخشم اندیشه سوز.نظامی.بیا ساقی آن آب اندیشه سوز
که گر شیر نوشد شود بیشه سوز.حافظ.

فرهنگ فارسی

آنکه اندیشه را از بین ببرد . آنچه فکر و عقل را زایل کند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم