امومت

لغت نامه دهخدا

امومت. [ اُ مو م َ ] ( ع مص ) مادر شدن. ( تاج المصادر بیهقی ). مادری کردن. ( مصادر زوزنی ). مادر گشتن. ( ناظم الاطباء ). مادری و مادر بودن. ( آنندراج ). ماکنت اُمّاً فاممت امومة؛ نبودی مادر و مادر گردیدی یا مادری کردی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم