الکنی

لغت نامه دهخدا

الکنی. [ اَ ک َ ] ( حامص ) ( از: الکن عربی + یاء مصدری فارسی ). کندزبانی. الکن بودن. لکنت. رجوع به الکن شود :
عالی عبارت خوش عذب فصیح تو
از الکن الکنی برد از ابکم ابکمی.

فرهنگ فارسی

الکن بودن لکنت داشتن کند زبانی .
کند زبانی الکن بودن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال ای چینگ فال ای چینگ فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال تاروت فال تاروت