افتکار

لغت نامه دهخدا

افتکار. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) اندیشه نمودن. ( ناظم الاطباء ). اندیشیدن. تفکر کردن. فکر کردن. تخیل. اندیشه :
خویش را در خواب کن زین افتکار
سر ز زیر خواب در یقظه برآر.مولوی.هست ذرات خواطر و افتکار
پیش خورشید حقایق آشکار.مولوی.گر چه خود اندر محل افتکار
نیست سنگ و چوب و خشتی آشکار.مولوی.- افتکار کردن ؛ فکر کردن. اندیشیدن :
شکر کدام فضل بجای آورد کسی
حیران بماند هر که در این افتکار کرد.سعدی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم