اشک راندن

لغت نامه دهخدا

اشک راندن. [ اَ دَ ] ( مص مرکب ) گریستن : هَطْل ؛ اشک راندن چشم. ( منتهی الارب ) :
در این افسانه شرطست اشک راندن
گلابی تلخ بر شیرین فشاندن.نظامی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) اشک ریختن گریستن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال آرزو فال آرزو فال احساس فال احساس فال لنورماند فال لنورماند