ازرنگ

لغت نامه دهخدا

( آزرنگ ) آزرنگ. [ رَ] ( اِ ) بفتح رابع بر وزن بادرنگ بمعنی غم سخت و محنت صعب و رنج و هلاکت باشد، و با الف ممدوده و با زاء معجمه ، آن خیار که سبز بود، کذا فی الادات. ( مؤید الفضلاء ). با زاء معجمه و راء مهمله بوزن بادرنگ خیار سبز بود، کذا فی المؤید. ( سروری ). با زاء منقوطه موقوف و راء مفتوح بنون زده ، هلاکت و محنت و غم سخت باشد.( جهانگیری ). ظ. این کلمه مصحف آذرنگ باشد با ذال ، چه شواهدی که برای آذرنگ آمده بسیار است ، یکی دو مثال که بعض فرهنگها برای آزرنگ با زاء می آورند عین بعض شواهد آذرنگ است. و اما معنی خیار سبز که به این کلمه داده اند بی شک اشتباهی است که ظاهراً نخست صاحب ادات الفضلاء را دست داده است. و منشاء اشتباه کلمه بادرنگ بوده که برای تعیین وزن آذرنگ در نسخه ای دیده و آن را معنی کلمه آذرنگ تصور کرده است و شاید در آن نسخه نوشته بوده است آذرنگ بر وزن بادرنگ به معنی خیار سبز، و کاتب [ بر وزن ] را از قلم انداخته بوده است.
ازرنگ. [ اَ رَ ] ( اِ ) خیار. ( جهانگیری ). خیار بادرنگ. ( برهان ). خیار سبز. ( سروری ). آزرنگ. و رجوع به آزرنگ شود.

فرهنگ فارسی

( آزرنگ ) بفتح رابع بر وزن با درنگ بمعنی غم سخت
خیار سبز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال زندگی فال زندگی فال اوراکل فال اوراکل فال تاروت فال تاروت