از این رو

لغت نامه دهخدا

از این رو. [ اَ ] ( حرف اضافه + صفت + اسم ) از این جهت. از این سوی. از این طرف :
کس از ما نبینند جیحون بخواب
وز ایران نیایند از این روی آب.فردوسی.|| ( حرف ربط مرکب ) لاجرم. لهذا. ازیرا.

فرهنگ فارسی

از این جهت بنابراین .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم