اخروش

لغت نامه دهخدا

اخروش. [ اُ ] ( اِ ) خروش. شور و غوغا. ( برهان قاطع ) :
شادی و خوشی امروز به از دوش کنم
بجهم دست زنم نعره و اخروش کنم.منجیک ( از شعوری ).و در دیوان منوچهری در مسمطی بنام منوچهری آمده است.

فرهنگ عمید

شور و غوغا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم