ابیر

لغت نامه دهخدا

ابیر. [ اَ] ( اِ ) بلغت زند و پازند پیراهن و قمیص. ( برهان ).
ابیر. [ اَ ] ( اِ ) دلو آب. || شراره آتش. ( شعوری ). و این کلمه بمعنی دوم مصحف ابیز است.
ابیر. [ اَ ] ( اِخ ) نام چشمه ای است از بنی اُبیر از نواحی هجر پائین احسّا. ( مراصد ). || موضعی است به بلاد غطفان. و گویند آبیست بنی القین بن حسر را. ( مراصد ). || نام ابن العلاء محدّث.

فرهنگ فارسی

نام چشمه ایست از بنی ابیر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم