ابناوی

لغت نامه دهخدا

ابناوی. [ اَ ] ( ص نسبی ) منسوب به ابناء، یعنی اخلاف ایرانیان که با وهزر دیلمی بزمان انوشروان به یمن شدند و بدانجا اقامت گزیدند. رجوع به ابناء شود. ، ( ابن آوی ) ابن آوی. [ اِ ن ُ وا ] ( ع اِ مرکب ) شغال. شگال. کلب برّی. شار. ابووائل. دَاءَلان. تور. ذئب الارمن. توره. ( مهذب الاسماء ). گال. اهمر. چغال. چغّال : پس آن سال بزمین عجم شگال پدید آمد، آن کجاابن آوی خوانند و اندر زمین عجم هرگز آن نبوده بود، بزمین ترکستان بودی. ( تاریخ طبری ترجمه بلعمی ). ج ، بنات آوی.

فرهنگ فارسی

شغال، شگال، بنات آوی جمع
اخلاف ایرانیان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال جذب فال جذب فال زندگی فال زندگی