ابط

لغت نامه دهخدا

ابط. [ اِ ] ( ع اِ ) بَغل. بن بغل. زیر بَغل. باطن منکب. کش. خش. || باقی ریگ که بماند بر زمین چون راهها. ( مهذب الاسماء ). توده ریگ که باریک شده باشد. ج ، آباط.
ابط. [ اِ ] ( اِخ ) نام دهی به یمامه.
ابط. [ اَ ] ( ع مص ) فروانداختن.
ابط. [ اِ ب ِ ] ( ع اِ ) اِبط.

فرهنگ فارسی

بغل، زیربغل ، کوچکترین قسمت ازریگ توده، دامنه کوه، آباط جمع
فرو انداختن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا استخاره کن استخاره کن فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت