استداد

لغت نامه دهخدا

استداد. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) استوار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). استوار گردیدن. ( منتهی الارب ). || راست شدن. ( منتهی الارب ). استقامة. ( قطر المحیط ). || بند شدن : اِستدّت عیون الخرز؛ بند شد سوراخ های دوخت. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

استوار شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشقی فال عشقی فال شمع فال شمع فال مکعب فال مکعب فال تاروت فال تاروت