میخ کوب

لغت نامه دهخدا

میخ کوب. ( نف مرکب ) میخ کوبنده. که میخ را بر جایی بکوبد. آن که میخ را به جایی بزند. || ( اِ مرکب ) آنچه بدان میخ کوبند. چکش. ( یادداشت مؤلف ). || تخماقی که میخهای چادر را بدان بر زمین کوبند. قسمی تخماق کوتاه دسته دار از چوب که بدان میخ چادر بر زمین فروکوبند. ( از یادداشت مؤلف ). میتد. میتدة. ( منتهی الارب ) :
به دفه جد و ماشوره و کلابه چرخ
به آبگیر وبه مشتوت و میخ کوب و طناب.خاقانی.میخکوبی بر سرش زد و به جا بکشت. ( راحةالصدور راوندی ). پس بفرمود تا او را در غراره ای کردند و سر غراره بدوختند و به میخ کوب فراشان چندانش بکوفتند تابمرد. ( تجارب السلف ).
|| ( ن مف مرکب ) میخ کوبیده شده. میخ کوفته. به میخ کوبیده شده در جایی. || کنایه است از سخت ساکن و بی حرکت و پابرجا و دهشت زده شده در جای خود.

فرهنگ معین

(ص . ) بی حرکت ، مات ، ثابت .

فرهنگ عمید

۱. چکش و هر آلتی که با آن میخ را در چیزی یا در جایی بکوبند.
۲. [مجاز] ثابت و بی حرکت.
۳. [مجاز] ویژگی کسی که مات و متحیر بر جا مانده باشد.

فرهنگ فارسی

( صفت و اسم ) آلتی که بوسیله آن میخ را درجایی فروکنند تخماق . ۲ - ( صفت ) ثابت بیحرکت

دانشنامه عمومی

میخ کوب ( به انگلیسی: Nail gun ) دستگاهی است که برای قرار دادن میخ در چوب یا انواع مواد مختلف به کار می رود.
این دستگاه با فشرده ساز ( کمپرسور ) های الکترومغناطیسی هوا ( پنوماتیک ) کار کرده که خوراک این موتورها گازهای بسیار آتشگیری چون بوتان یا پروپان است.
امروزه به سبب سرعت و راحتی کار با این ابزار در صنعت جایگزین چکش شده است.
نخستین میکوب ها از سال ۱۹۵۰ میلادی وارد بازار شدند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال قهوه فال قهوه فال راز فال راز