نم زده

لغت نامه دهخدا

نم زده. [ ن َ زَ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) مرطوب. که قطرات آب یا باران بر آن نشسته باشد. آب زده :
رویش از خاک چو برداشتم از خوی شده بود
لاله برگش چو گل نم زده در وقت سحر.سنائی. || آب پاشیده. آب پاشیده شده :
راه چون رفته گشت و نم زده شد
همه راه از بتان چو بتکده شد.نظامی.

فرهنگ فارسی

مرطوب . که قطرات آب یا باران بر آن نشسته باشد . آب زده . یا آب پاشیده . آب پاشیده شده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم