نفس تازه کردن. [ ن َ ف َ زَ / زِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رفع ماندگی کردن. اندکی استراحت کردن. نفس راست کردن. نفس درست کردن. دمی توقف و استراحت کردن کسی که راهی دراز آمده است یا بار سنگینی حمل کرده است و بغایت مانده و خسته است.
فرهنگ فارسی
رفع ماندگی کردن . اندکی استراحت کردن . نفس راست کردن . نفس درست کردن . دمی توقف و استراحت کردن . کسی که راهی دراز آمده است یا بار سنگینی حمل کرده است و بغایت مانده و خسته است .