مغیره

لغت نامه دهخدا

( مغیرة ) مغیرة. [ م َ رَ ] ( ع ص ) ارض مغیرة؛ زمین آب داده و ارض مغیورة نیز و بنابر اصل چنین است. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). زمین آب خورده از باران. ( ناظم الاطباء ).
مغیرة. [ م ُ رَ ] ( ع ص ) آن اسب که بر آن غارت کنند. ( مهذب الاسماء ): خیل مغیرة؛ سواران غارت کننده. ( از منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). تأنیث مُغیر. ج ، مغیرات. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مغیر و مغیرات شود.
مغیرة.[ م ُ غ َی ْ ی َ رَ ] ( ع ص ) مغیره. تأنیث مغیر. ج ، مغیرات. دگرگون شده ها. تغییریافته ها : و از جمله مغیرات هنیز به معنی هنوز. ( المعجم ص 231 ). || ( اصطلاح منطق ) نزد منطقیان ، به معنی معدوله است. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به معدوله شود.
مغیرة. [ م ُ غ َی ْ ی ِ رَ ] ( ع ص ) مغیره. ( اصطلاح طب ) در طب قدیم قوه ای است از قوای حیوانی که غذا را به گوشت و خون و رگ و پی و استخوان بدل کند و به عبارت دیگر غذا را مانند اجزای اندامها کند. ( از یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و آن بر دو قسم است : مغیره اولی و آن غذا را بعد از هضم به اندامها پیوسته کند و مغیره ثانیه و آن غذایی را که به اندامها پیوسته ، همانند اجزای اندامها کند از رنگ و شکل ، و از ضعف مغیره ثانیه برص و بهق پیدا شود و از ضعف مغیره اولی استسقای لحمی حادث شود، و گویند مغیره اولی همان قوه مولده و مغیره ثانیه همان غاذیه است ، زیرا که در بدن مولود عمل اولی مقدم بر عمل ثانی است. ( از بحر الجواهر، یادداشت ایضاً ). قوه غاذیه را مغیره گویند و مغیره اولی را به مولده و مغیره ٔثانیه به مصوره تعبیر کنند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ) : و قوت مغیره آن را تمام هضم کرده و به اندامها پیوسته و ماننده کرده... ( ذخیره خوارزمشاهی ). || نزد پزشکان عبارت است از تب دائره که آن را تب نائبه نیز نامند. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
مغیرة. [ م ُ رَ ] ( اِخ ) رجوع به ابوسفیان مغیرةبن حارث و ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب شود.
مغیرة.[ م ُ رَ ] ( اِخ ) ابن ابی بردة الکنانی. سرداری است که به سال 98 هَ. ق. از طرف سلیمان بن عبدالملک عهده دار جنگ دریایی شد و با سپاه خود به افریقیه وارد شد و در آنجا متوطن گردید. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1060 ).
مغیرة. [ م ُ رَ ] ( اِخ ) ابن اخنس بن شریف الثقفی. صحابی شاعر است و در «یوم الدار» باعثمان بن عفان کشته شد. ( از اعلام زرکلی ج 3 ص 1060 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) مونث مغیر جمع : مغیرات
ابن ولید بن معاویه این هشام یکی از امرای بنی امیه در اندلس است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] مغیره (ابهام زدایی). مغیره ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • مغیرة بن حارث، اَبوسُفْیان، مغیرة بن حارث بن عبدالمطلب، از شعرای صدر اسلام، پسر عموی و صحابی پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله وسلم)• مغیرة بن سعید، مؤسس فرقۀ غالی مغیریه و از غلات فعال عصر اموی در کوفه و از موالی خالد بن عبد الله قسری و حاکم عراق بین سال های ۱۰۵ تا۱۲۰ هجری• مغیرة بن شعبه، مغیرة بن شعبه پسر ابی عامر بن مسعود ثقفی
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال درخت فال درخت فال احساس فال احساس فال ماهجونگ فال ماهجونگ