نیم پخته

لغت نامه دهخدا

نیم پخته. [ پ ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) نیم طبخ شده. ( یادداشت مؤلف ). نیم پز. گوشتی که به خوبی نپخته است. || نیم رس. میوه ای که کاملاً رسیده نیست. || که به حد کمال نرسیده است. تازه کار :
با نیم پختگان نتوان گفت سوز عشق
خام از عذاب سوختگان بی خبر بود.سعدی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که خوب پخته نشده : نیم جوش نیم پز .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم