نصیف

لغت نامه دهخدا

نصیف. [ ن َ] ( ع اِ ) نیمه چیزی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نیمه. ( مهذب الاسماء ). نصف. یکی از دو شقه چیزی. ( از متن اللغة ). نیمه هر چیز. ( غیاث اللغات ). دو یک. نیم. نصف. ( یادداشت مؤلف ). || معجر. مقنعه زنان. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). کواشمه. ( مهذب الاسماء ). خِمار. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ) . معجر. مقنعه. چارقد. روپاک. || عمامه و هرچه بدان سر بپوشند. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). هرچه سر را بپوشاند اعم از عمامه یا روسری و خمار. ( از المنجد ). || چادر دورنگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). برد دورنگ. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( المنجد ). || چادر نادوخته ،یعنی یک عرض باشد. ( غیاث اللغات ). || پیمانه ای است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( فرهنگ خطی ) ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ). || خادم. ( متن اللغة ). رجوع به ناصف و نصفة شود.
نصیف. [ ن ُ ص َ ] ( ع ص مصغر ) زن میانه سال خرد و کوچک. ( ناظم الاطباء ). تصغیر نَصَف است. ( ازمنتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به نصف شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد فال مکعب فال مکعب فال تخمین زمان فال تخمین زمان