لغت نامه دهخدا
مواجهة. [ م ُ ج َ هََ ] ( ع مص ) روبارویی کردن. ( منتهی الارب ). روباروی شدن با کسی و قرار دادن روی خود را با روی آن. ( ناظم الاطباء ). با هم روبرو شدن. ( غیاث ) روبارو شدن. ( آنندراج ). مقابله. ( المصادر زوزنی ). روی به روی کسی قرار دادن. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به مواجهه شود.