مهرانی

لغت نامه دهخدا

مهرانی. [ م ِ ] ( ص نسبی ) قسمی از تراش و اندام قلم. ( نوروزنامه ص 94 ).
مهرانی. [ م ِ ] ( اِخ ) ابوالقاسم. رجوع به ابوالقاسم مهرانی شود.
مهرانی. [ م ِ ] ( اِخ ) از طوایف کرد. مهرانیه. رجوع به مهرانیه شود.

فرهنگ فارسی

از طوایف کرد . مهرانیه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم