مداخله گر

لغت نامه دهخدا

مداخله گر. [ م ُ خ َ / خ ِ ل َ / ل ِ گ َ ] ( ص مرکب ) که در کار دیگران بی هیچ حقی و بی اجازت آنان دخالت و دست اندازی کند. دولت یا حکومتی که در امور داخلی ممالک کوچکتر و ضعیف دخالت کند.

فرهنگ فارسی

بی اجازه دخالت کردن در کار دیگران
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اوراکل فال اوراکل فال سنجش فال سنجش فال فنجان فال فنجان فال کارت فال کارت