چهار خصم

لغت نامه دهخدا

چهارخصم. [ چ َ / چ ِ خ َ ] ( اِ مرکب ) چهاردشمن. چهارضد. || مجازاً چهارعنصر. رجوع به چارخصم شود.

فرهنگ فارسی

چهار دشمن . چهار ضد . یا مجازا چهار عنصر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال انگلیسی فال انگلیسی فال قهوه فال قهوه