پرواره. [ پ َرْ رَ / رِ ] ( ص ) پرورش یافته شده.بشبیون. فربه. مسمن. ( برهان ). || ( اِ ) فرواره. برواره. غرفه. ( نصاب الصبیان ) ( دهار ). مشربه. علّیة. || حیوان بپروار بسته : چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم پرورد نیست از شفقت مگر پرواره او لاغر است.عطار. || رف. طاق. طاقچه. بالاخانه. خانه تابستانی. ( برهان ) : ناگاه باز دنیا مردین را در چه فکند از سر پرواره.ناصرخسرو.|| گنجینه. || تخته های خانه پوشیدن. ( برهان ). تخته هائی که سقف خانه بدان پوشند: وشیع، شاخ ریزه ها و فدره که بر سقف و بالای پرواره ها اندازند. ( منتهی الارب ). || عودسوز . ( برهان ). بویسوز. عطرسوز. مجمر. مجمره. || قاروره بیمار. ( برهان ). و رجوع به پروار شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱- خان. تابستانی خان. بادگیردار. ۲- خانه ای که بر بالای خان. دیگری ساخته باشند و اطراف آن باز باشد بالا خانه پربار پرباره پربال پرباله فربال فرباله برواره . ۳- مجمر. عود. ۴- رف طاق طاقچه پرواره. ۵- گنجینه. ۶- تخته هایی که سقف خانه را بدان پوشند.
دانشنامه عمومی
پرواره ( به لاتین: Parvareh ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بدخشان واقع شده است.