قژاکند

لغت نامه دهخدا

قژاکند. [ ق َ ک َ ]( اِ مرکب ) قزاکند. رجوع به قزاکند شود :
در قژاکند مرد باید بود
بر مخنث سلاح جنگ چه سود؟سعدی ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

قزاکند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم