فرزندگان

لغت نامه دهخدا

فرزندگان. [ ف َ زَ ] ( اِ ) فرزند. ( از حاشیه فرهنگ اسدی ). مفرد و به معنی فرزند است مثل خدایگان و دوستگان. ( یادداشت به خط مؤلف ) :
وانگهی فرزندگانت گازری سازد زتو
شوید و کوبد تو رادر زیر کوبین زرنگ.؟
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال راز فال راز فال ای چینگ فال ای چینگ فال تک نیت فال تک نیت